شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات
از کجا معلوم امروز شنبه است؟...
 

دوشنبه 9 دی 1398
ن : فؤاد سیاهکالی نظرات

شاکیامونی بی‌رنج و سال‌های زیارتش

کلمات کلیدی : بودا , شاکیامونی , آناندا , سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش , هاروکی موراکامی ,


‏شاکیامونی چنان که گویی از یادآوری خاطره‌ای از دست رفته، لبخند زد. گفتم: «آیا یکی از زندگی‌های گذشته را به یاد آوردید؟»
سربلند کرد: «نه، همین زندگی. وقتی لباس شاهانه‌ام را با آن مرد بینوا تاخت زدم و سر به جنگل گذاشتم. سرگشته بودم، سرشار از اندوه، غمی که خودم هم نمی‌دانستم چیست.»
‏گفتم: «غمی که دیگر برای همیشه از آن رها شده‌اید.»
شاکیامونی باز لبخندی زد: «بله، و حالا ناگهان دلتنگش شدم.»
از جا جستم: «دلتنگ؟!»
«بله آناندای عزیزم. می‌شود که برای چیزی که تو را آزرده، زخم زده و به تقلایت واداشته دلتنگ شوی، اگر در عین حال تو را با جهانی زیباتر آشنا کرده باشد.»
پرسیدم: «اما چه چیز زیبایی در رنج هست استاد؟»
انگار از سر شرمساری، گفت: «شاید برای بسیاری این چیزی بی اهمیت باشد، و خوشا به حال آنان، زیرا راحت‌تر می‌توانند از رنج‌های چرخهٔ زندگی‌ها و مرگ‌های بی شمار برهند. اما کسانی که به این چیزهای جزئی اهمیت می‌دهند، نجاتشان بارها سخت‌تر خواهد بود. اینان بارها و بارها به دنیا خواهند آمد، خواهند مرد و باز متولد خواهند شد و رنج خواهند کشید، چون در رنج چیزی می‌بینند که نمی‌گذارد از آن دل بکنند.»
باز پرسیدم: «چه چیز زیبایی، استاد، چه چیز زیبایی در رنج هست؟»
به زمین خیره شد: «ناگهان یادم آمد از وقتی از زیر آن درخت انجیر مقدس برخاستم، دیگر شعر نگفته‌ام. انگار آن درد مبهم جانکاه، آن عطش سخت تسکین ناپذیر، آن سرگشتگی مدام بی حاصل، همچون ایزدبانویی که شاعران را تسخیر می‌کند، تمام آن کلمات را در دهانم می‌گذاشت و با رفتنش، آن کلمات هم رفتند.»


پنجشنبه 27 اسفند 1394
ن : فؤاد سیاهکالی نظرات

رکود بزرگ؛ ماشین قیامت

کلمات کلیدی : رکود بزرگ , The Big Short , آدام مک کی , هاروکی موراکامی , بحران اقتصادی ,


«همه ی مردم، در اعماق قلب شان، منتظرند که دنیا به پایان برسد.»
هاروکی موراکامی، 1Q84

از جزئیات فیلم، از این که دقیقاً این مفهوم اقتصادی یعنی چه و چطور منجر به چنین پیامدی می شود، از این که دقیقاً کجای این قرارداد غیرقانونی است، چیز زیادی متوجه نمی شوی. تلاشت را می کنی و چند بار هم عقب و جلو می کنی، ولی فایده ای ندارد. می دانی که قطعاً زیرنویس مشکل دارد، ولی مترجم را سرزنش نمی کنی، چون می دانی که چه کار سختی بوده برای کسی که زبان تخصصی نمی داند این فیلم را ترجمه کردن. پس بی آن که بیشتر تلاش بکنی برای فهم دقیق، می گذری.

از جزئیات فیلم چیز زیادی متوجه نمی شوی، اما از لا به لای همان بحث های گیج کننده، به روشنی در می یابی که چه فاجعه ای در حال نضج یافتن است؛ ناگهان جهان را از دید دیگری می بینی، و از این تصویر وحشت می کنی. به وضوح می بینی که چطور دنیا دارد بر ریسمان باریکی راه می رود و گاه می لغزد و باز، انگار چیزی نشده، همان طور با بی دست و پایی به راه رفتن ادامه می دهد؛ و به وضوح می بینی که با هر قدم سقوط محتمل در انتظارش است.

فیلم دو ساعت است، اما چنان که از یک فیلم خوب انتظار می رود، دو ساعت میخکوبت خواهد کرد، و پس از پایان فیلم هم ذهنت را به خود درگیر خواهد نمود. و وقتی آخر شب به بسترت رفتی، در اعماق قلبت، خواهی اندیشید که پایان جهان چطور می تواند باشد؟

رکود بزرگ

پ ن: 
- عنوان متن، نام کتاب اصلی است که فیلم از آن اقتباس شده است.
- ترجمه ی درست عنوان فیلم، «رکود بزرگ» نیست، اما چون ترجمه ی اصلی مفهوم اقتصادی غیرقابل فهمی است، همین ترجمه ی اشتباه را ترجیح دادم.
- جمله ی نخست، جمله ایست که در میان فیلم، در هیاهوی سقوط و از هم پاشیدگی اقتصاد، به نمایش در می آید و هم زمان وحشت و هیجان را القا می کند.